یه سفر کوچولو و غمگین
رادین گلم! امروز 28 مرداده و روز به روز داریم به تولد گل پسری نزدیک میشیم.مامان گلی شمارش معکوسش شروع شده و برای تولد یک سالگی شما لحظه شماری میکنه.عزیزم!3 روز پیش بابای مامان جون رحمت خدا رفت. ما هم با خاله زهرا و داییها و بابا جون و مامان جون برای مراسم رفتیم فسا.رادین تو جاده خیلی اذیت می کنی و نق میزنی .منم که خیلی دوستت دارم وقتی کلافگی شما رو میبینم خیلی ناراحت میشم و خودمم کلافه میشم.بیچاره خاله زهرا رو هم داغون کردی. با همه اینها اونجا حسابی بهت خوش گذشت.وای رادین شما بغل همه میرفتی و با بچه ها حسابی خوش بودی .بابا جون هم از بچه همسایه مادر که یه عالمه جوجه اردک داشت یه جوجه اردک گرفته بود و شما با اون اردکه سرگرم بودی.تازه برای او...
نویسنده :
مامانی و بابایی
12:35